برچسب:, :: :: نويسنده : ایمان شهریاری
مسیحا گر دمش اعجاز سازد / زبان بر ذکر زهرا باز سازد گره از مشکلات خلق ، زهرا / به یک گوشه نگاهی باز سازد . . . . . . ای لیلة القدر علی آخر چرا گشتی سحر / ای راحت جان علی آخر چرا کردی سفر هجران تو آتش زده بر قلب زار مرتضی / یا تو بکن ترک سفر یا با خودت من را ببر . . . . . . ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای / هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای زهرای پاک، ای غم زیبای دلنشین / تو خواندنی ترین غزل عاشقانه ای . . . . . . ای نور خدا سرشته با آب و گِلَت / ای مهر علی راز هویدای دلت این ذکر هزارساله ی مهدی توست / ای یاس نبی « بِاَیِّ ذنب قتلت؟ . . . . . . نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتش بجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش . . . شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت . . . کمی از غسل زیر پیرهن ماند / کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد / همان طفلی که آخر بی کفن ماند . . . . . . عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . . . . . چه حالی داده دل را دست مادر / که می شستی زدنیا دست مادر از آن سیلی مگر چشمت نمی دید / که می جستی مرا با دست مادر . . . . . . غم دوران من گردد یتیمی / که هم پیمان من گردد یتیمی من از قد کمانت حتم دارم / بلای جان من گردد یتیمی . . . . . . زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت / توحید انعکاس نمایانتری نداشت جز در مقام عالی زهرا فنا شدن / ملک وجود فلسفه دیگری نداشت . . . . . .
. . . نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |